چاپ کردن این صفحه

«آنچه آزار دهنده است تلاطم جامعه است که بی هوار به پهنه و اقیانوس غول آسای « حذف و هضم » نزدیک می شود ، اما مراد و مرادها اندر خم یک کوچه به پست بالاتر کدخدایی می‌اندیشند !»

طنزی در احوالات تحولات دستگاه تعلیم و تربیت : " مراد بی مراد ! "

محمدرضا خورشیدی پاجی/ فعال فرهنگی و معلم

طنزی در احوالات تحولات دستگاه تعلیم و تربیت و عملکرد رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش  مقام کدخدایی را در دیاری به مراد داده اند قرار است با ۸۰ من « برگ»  مثنوی برنامه نما ، مراد صحرانشینان محله را ‌‌‌به نوای شان برساند . برنامه چه حاصل آید چه نیاید مهم نیست ؛ مهم مراد است که در مراد خود گم شده است ، غرق در گذشته ، وهم در رویای آینده خویش !

کدخدایی در قرن ۲۱ عالمی دارد  . در این گل آلود آب ، آب به ته کشیده ، ماهی هم که نزار ورپریده .

گذشته مراد ، جن زده و ترس آلود ، متضاد با روند کدخدایی مرسوم جهانداری و ملک داری قرن حاضر.

مراد ، کدخدای امروز در مقام مراد دیروز ، انسان را و مقام معلم آینده را به انسانی خموده و خار می خواست به سادگی با اسطوره های مخلوق خودشیفته و به ظاهر قدرتمند ، نرد فریفته گی و هم پیاله گی می زند ، به طور فاجعه انگیز و وحشت زده از ارتباط گرفتن با ابوالبشر و موجودات ، به دیده شک می نگرد و حکم می راند که اینجا همه باید یک رنگ باشند و یک ایدئولوژی و یک مسلک و فرقه ، غیر این اشتباه آمدید برگردید به خانه‌هایتان ؛ اینجا دانشگاه معلم سازی است : « فرهنگیان » نه کنش و واکنش بازی متفاوت نگریستن !

مراد ، تضادهای در حال شکل‌گیری جامعه را درک نمی‌کند و تضاد میان ارزش های جدیدی که خواهان به ثبوت رساندن و تکامل بخشیدن خود تلاش می کنند با ارزشهای کهنه ای که در پی حفظ خود هستند نمی تواند تعادل برقرار کند . او موج جزر و مد و تضاد شیوه های مرسوم یا جدید را نمی فهمد ، با شیوه دیروزی همچنان اصرار به ماندگاری دارد اما راه « فردایی » جوهر خود را می جوید و از مرحله گذار خبر می دهد .

مراد در همبستگی با واقعیات ، توانایی درک رمز و راز تغییرات را ندارد و همچون « عاملی صرف » به اهلی کردن آدمیزاد اصرار می ورزد .

مراد را ببرید مثلاً دانشگاه فرهنگیان ؛ خاستگاه تعلیم و تربیت چند سویه ، نخبه پرور ، مرکز تربیت معلمان نقاد و آزاد اندیش ، دیالوگ محور و عزت مند ،  آزاده اندیش ، پرسشگر و کنش مند ، اما مراد اصرار داشت آنجا را به اکشن های تحقیر و تهدید ، فضای پلیسی ، تیول ناامنی روانی و خشونت و نفرت تبدیل کند .

مرادم به مرادی است که در مرادش در تعلیم و تربیت معلمان جوان ، نقاب تقدس مابی بر چهره زده و قشری گری را برای رسیدن به پست های بالاتر ، مکان مقدس را با پادگان عوضی گرفته و دستور و امر خود را چکشی در لاک دان لجبازی خویش فرو می‌کند .

طنزی در احوالات تحولات دستگاه تعلیم و تربیت و عملکرد رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش

مراد ، انسان ناتوان از ادراک نقادانه مضمون های زمان خود و نیز ناتوان از دخالت های « فعال در واقعیت » هنگامی که تغییر و تحولات را می‌بیند به ناچار در کنار جریان واپس گرا باقی می ماند .  او می بیند که دوران ها یکی پس از دیگری می آیند و می روند لاکن چون غرق این تغییرات است یارای آن را ندارد که اهمیت فوق‌العاده این تغییر و تحولات را درک کند و در آن دخالت کند .

مرادم در مرادی خود ، دل به صحرا زده و آسمان و ریسمان بافته با کپی پیست چند کتاب و مطلب از سرچ گوگل برنامه ۸۰ صفحه ای  را در میان نمایندگان می گستراند ، اما کسی از متخصصان امر تعلیم و تربیت در نیافت این ورق پاره در کجای کدخدایی ده قابل اجراست ؟

کسی نپرسید مهم تر از برنامه مراد ، سند تحولی است که سالها بر زمین مانده و از دور و تسلسل رنج می‌ برد !

اما مراد چیز جدیدی را کشف کرده که باید سند تحول را به آن الصاق کرد !

کشف جدید آن قدر مهم بود که در نماز جمعه شهر مراد آن را رونمایی کرد :

« شیپور از سر گشاد دمیده شد »

فرمول من‌درآوردی مثلث « مدرسه ، مسجد و خانواده » و اضافه کردن نفرات مربیان مجری بخشنامه و مناسبت ها که معروف به مربیان پرورشی هستند .

طنزی در احوالات تحولات دستگاه تعلیم و تربیت و عملکرد رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش

تعجب برانگیز است که چرا تاکنون به ذهن تدوین کنندگان سند تحول نیامده است و اگر آمد چرا اجرایی نشده است ؟ شاید لابی مافیا بندش وصل باشد به نماینده‌ای که در مقام مخالفت ، ملغمه ای از  مخالفت و موافقت را بر سر مجلس شیره مالید و در نهایت رای موافق به وزیر داده است بماند.

اما این کشف لابد وزیران ادوار ، نگاهشان به سند تحول ، مرادشان به این بند ، کشف مراد نبوده و یا به قول مراد ، تاکنون این وجه تعلیم و تربیت را ندیدند یا عقل شان قد نمی داده است !

اما آنچه باید برای مراد غصه خورد ، جمله ای است که او به تازگی پس از کسوت کدخدایی اش افاضه نمود : مرادم در مرادی خود ، دل به صحرا زده و آسمان و ریسمان بافته با کپی پیست چند کتاب و مطلب از سرچ گوگل برنامه ۸۰ صفحه ای  را در میان نمایندگان می گستراند ، اما کسی از متخصصان امر تعلیم و تربیت در نیافت این ورق پاره در کجای کدخدایی ده قابل اجراست ؟

« من وزیر دانش آموزان هستم » .

کشف جدیدی که ارشمیدس درحمام به چنین شعفی دست نیافته است !

یافتم ، یافتم .

ضرباهنگ ، مثال معروفی را به ذهن متبادر می کند که انگار  .... قورباغه ابوعطا می خواند !

طنزی در احوالات تحولات دستگاه تعلیم و تربیت و عملکرد رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش

مراد نمی داند یا نمی‌خواهد بداند یا می‌داند و خود را به تجاهل می زند که تعلیم و تربیت چند وجهی است و متولی آن  مسئولیت شمول چندگانه دارد.

کدخدایی می‌خواهد که برای یک قشر خاص صدارت نکند ، بداند بخش‌های مهم تری است که او باید مدیرش باشد .

مراد معلمان ، مراد مولفان ، مراد درس نویسان، مراد ترک تحصیل شده ها ، مراد ترک تحصیل کنندگان ، مراد به جای مانده از تحصیل به خاطر فقر ، مراد پسران ، دختران پدر اعدامی که به خاطر فقر ، از مدرسه رفته و محروم شدند ، مرادمدارس ، مراد دانشجویان تربیت معلم ، مراد کارکنان ستادی ، مراد معلمان خارج از کشور و ده ها ساحت تعلیم و تربیت و یکی از آن ساحت البته دانش آموزان .

مراد که تازه کدخدا شده نمی داند بخشی از آن دانش آموزان که او سنگ شان را به سینه زده همان خانواده هایی هستند که تا دیروز در دانشگاه فرهنگیان ، عزیزانشان را از پرسشگری و نقادی ، منع و اعتراض شان حکم به اخراج ، تبعید و قلع و قمع بدل شده است .

طنزی در احوالات تحولات دستگاه تعلیم و تربیت و عملکرد رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش

توجه کدخدا مراد را به این واقعیت تاریخی جلب و سخن کوتاه نماییم :

ابراهیم پسر مهدی عباسی به اجرای طرق قدیم و تقرب به آنها راغب نبود ؛ پس ، بعضی از اجزای الحان را مقصور می کرد تا خفیف شود  و بتواند آنها را آسان تر بخواند و بنوازد و اگر بر او خرده می گرفتند می گفت : من برای دل خویش می خوانم ، من ملک زاده ام ، آن گونه که میل کنم می خوانم ، او نخستین کسی است که در الحان  پیشینیان دستکاری کرد و راه تباه کردن آنها را به مردم گشود ، حال ، مردم روزگار ما دو دسته اند گروهی به شیوه اسحاق موصلی ، بر اصول  الحان قدیم استوارند و گروهی دیگر از روش ابراهیم پسر مهدی پیروی می کنند » .

مراد کدخدا شده است چه راه  پیشینیان قدیم را برای دل خویش بخواند و براند و چه همچون اسحاق موصلی به اصول کهنه پای بند باشد در جزر و مد تاریخ و فرهنگ باخته است ، حرجی نیست .

آنچه آزار دهنده است تلاطم جامعه است که بی هوار به پهنه و اقیانوس غول آسای « حذف و هضم » نزدیک می شود ، اما مراد و مرادها  اندر خم یک کوچه به پست بالاتر کدخدایی می‌اندیشند !


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

طنزی در احوالات تحولات دستگاه تعلیم و تربیت و عملکرد رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش

چهارشنبه, 16 خرداد 1402 11:04 خوانده شده: 479 دفعه

در همین زمینه بخوانید: